قد رمان دختری در قطار نوشته ی پائولا هاوکینز
ازدواج یعنی همین: امنیت، گرما، راحتی… .
این جمله ی شخصیت اول داستان است که آخر رمان می گوید: زنی که بار روایت زندگی تمام ن اروپایی و آمریکایی را بر دوش کشیده است.
شاید شهرت این کتاب به خاطر واقعی بودن ان و جریان زندگی عادی ن در غرب است. نی که به این کتاب عکسالعمل مثبت نشان میدهند انگار که دارند داستان زندگی خودشان را میخوانند و یا اینکه دارد نقاط جدیدی میخوانند و پنجرهای نو برایشان از فضای زندگی در غرب باز میشود!
در کل رمان، ن نه احساس امنیت دارند و نه می توانند دل به گرمای واقعی محبت خانواده دهند تا طعم راحتی را بچشند.
ترس و دلهره، بی پناهی و تنهایی، تنها و تنها کادوی زندگی به سبک غرب است که باعث می شود آن ها به دروغ و شراب و خیانت و… پناه ببرند تا شاید برای لحظاتی آرام بگیرند!
کتاب؛ داستان زندگی سه زن است.
-ریچل؛ که بخاطر بچه دارنشدن به شراب پناه می برد و همسرش تام که یک دروغگوی متهجر است با ن دیگر روزگارِ خودش را می گذراند.
-آنا؛ که همان معشوقه و هم خوابه تام است، در آخر بجای ریچل، زن تام می شود.
-مگان؛ زنی که از شوهرش اسکات خسته است.
پرستاری بچه ی تام و آنا را قبول می کند و در آخر به دست تام کشته می شود.
در پایان داستان تام نیز بخاطر خیانت های مکررش به دست آنا و ریچل به چنگال مرگ می افتد و نفله می شود.
فراتر از قلم نویسنده،
داستان در فضایی دلگیر،
سیاه،
مستی و تنهایی،
بوی خیانت و کثافت جلو می رود.
دختری در قطار، داستان تمام ن مورد خشم فرهنگ مدرن است.
فرهنگی که در آخر زن را چون سگی می بینند که دم تکان می دهد.
زنی که دلش می خواهد زن باشد و مادر، اما واقعا نمی داند چرا به او فقط به چشم یک جنس نگاه می شود که فقط و فقط جسمش ارزش دارد نه چیز دیگر.
تنهایی جوانان آمریکایی و اروپایی از همان اوایل جوانی شروع می شود.
از همان سن ۱۶ _ ۱۷ سالگی که از خانواده ها جدا می شوند و بهتر است بگوییم طرد یا رانده می شوند.
کار می کنند و می خورند تا بتوانند با شراب مست شوند و کنار زنی، غریزه ی شان را کنند.
پس شراب و زن از تفریحات معقولشان است.
بریده ای از کتاب:
تو مثل یکی از اون سگایی. سگای ناخواسته ای که همه ی عمر باهاشون بدرفتاری شده.
آدم میتونه مدام بهشون لگد بزنه و لگد بزنه.
اما اونا بازم برمیگردن، گریه و زاری می کنن و دم ت میدن.
شروع کن! امیدوارم کارت اینبار متفاوت باشه.
« تو یه سگی ».
وضعیت تو عین (…) بود….
بوی بد شراب…
درباره این سایت